سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ تخصصی تبلیغ

تقدیم به مادر عزیزم بمناسبت روز زن



 


می نویسم بر لوح سپیدم لحظه لحظه با تو بودن را


حک می کنم بر قلب سرخم نام مقدس و خاطرات ماندگارت را


مناجات آسمانیت به هنگام سحر،طنین زیبای عشق را بر شکوفه های یاس هدیه می کند


ستاره  وجودت آسمان زندگی را پر طلعلع،آفتاب مهرت ،کبوتر دلم را به پرواز می خواند


آفاق انتظارت پرستوهای بی شکیب را درس ایستادگی


وکهکشان طریقتت،تداوم ره ستارگان قدسی است


طفل عاطفه را وفاداری آموختی


ذره ذره وجودت را بارانی ساختی برای سیرابی دشت عشق


فرشته ای هستی از آسمان هفتم


بوسه میزنم برنقش به جای مانده از گذرت و سرمست می شوم از عطر خوش حضورت


که بوی باغ بهشت را به همراه دارد


همان که گویند،آنجاست جایگاه تو مادر...


 


السلام علیک یا فاطمة الزهرا(س)


 


  ای به ولای تو تولای من ..........وز خود و اغیار تبرای من


سود تو سرمایه سودای من ......گر بشکافند سر و پای من


جز تو نیابند در اعضای من


سر به تو افکنده من از غم خموش ............هیکل من بلبله وش پر خروش


نغمه عشق است نه بانگ سروش ...........زمزمه بر زمزمه آید به گوش


کیست در این قالب و اعضای من....



زنگ استراحت

متن کامل نامه احمدی نژادبه بوش

حضور محترم برادر گرامی جناب آقای جرج بوش

با درود بیکران به روح پر فتوح بنیانگذار آمریکا حضرت ابراهام لینکلن و با سلام و احترام به روان پاک شهدای ویتنام و جنگ با سرختپوستان و همچنین کشته شده های سونامی و دیگر سیلزده های روستاهای امریکا- اینجانب محمود احمدی نژاد فرزند احمد متولد ۱۳۴۸ شماره شناسنامه ۴۵۶ صادره از گرمسار وکالت بلا عزل از سوی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای (سه تا صلوات) دارم تا به شما نامه بنویسم و شما را از حمله به ایران و نابودی نظام مقدس جمهوری اسلامی منصرف کنم و شما را به صلح و صفا و دوستی و برابری و برادری و اینجور چیزای غربزدگی دعوت کنم.

برادر جرج!

بیایید با هم آشتی کنیم. قهر کار بچه هاست. هرچه بوده تمام شد. ما یه خورده خامی کردیم و یه حرفایی زدیم شما بیخودی جدی گرفتید. بجان شما قضیه عنی سازی و کیک زرد همش خالی بندی بود. فکر میکردیم شما عقب نشینی میکنید. اصلا همه این سینی کیک زرد که خریدیم مال خودتون. ما نخواستیم. خوبه؟ راحت شدید؟

جرجی جان! نکند یه بار گول اون خانوم کاندولیزارایس را بخوری و دستور حمله بما رو بدی. ما میتونیم با هم رفیق باشیم. ما میتونیم به شما در همه زمینه ها کمک کنیم. مثلا میتونیم برادران بسیجی مون را بفرستیم آمریکا برایتان اورانیوم غنی کنند. ما میتوانیم دستاوردهای منحصر بفرد علمی خودمان را در زمینه کیک زرد و شله زرد را در اختیار دانشمندان شما قرار دهیم. اصلا میتوانیم برایتان ژاندارم خلیج فارس بشیم تا هرکس بدون مایو توی خلیج فارس شنا کرد دستگیرش کنیم و تحویل شما بدهیم.

آقا جرج! بجای این همه فحش و دعوا بیا دست خانم بچه ها را بگیر همین جمعه ناهار تشریف بیارید منزل ما. یه لقمه نون و پنیر با هم بخوریم و دور هم جمع باشیم. اگه دوست داشتی خانم بچه ها را یه خورده زودتر بیار بزار منزل ما تا من و شما با هم بریم نماز جمعه. میریم اون صف اول میشینیم که تلویزیون ما را زیاد نشون بده. بعد میریم جلو لانه جاسوسی یه خورده شعار میدیم و برمیگردیم خونه. نهاری رو با هم میزنیم. بعد یه چرت بعد از غذا. بعدش هم فیلم سینمایی بعد از ظهر جمعه رو از صداو سیما نگاه میکنیم. عصر وقتی هوا خنک شد خواستید میتونید تشریف ببرید.

آقا جواد! (همان جرج سابق) خدای نکرده از دست من دلخور نباشی ها. من اگر گفتم اسرائیل باید حذف شود بجون بچه هات شوخی کردم. ماشالله خودت فهمیده هستی و سرت تو حساب و کتابه. میدونی که ما اگه این حرفا رو نزنیم چطوری مملکت رو اداره کنیم؟


بررسی یک شبهه در مورد حجاب

    نظر

پرسش:


چرا اسلام حجاب را در جاهای به خصوصی محدود کرده دوستم می گفت فرق مو و صورت چیست وی اشاره می کرد که اگر قضیهء تحریک باشد لب و دهن و چشم و ابرو که بیشتر از مو مردها را تحریک می کند پس چرا دستور به پوشانیدن صورت نیز نیست.


پاسخ:


لازم است برای پاسخ شما به مطالب زیر توجه فرمائید:


1- آن چه مسلم است این که حجاب زن و یا به تعبیر صحیح تر پوشش آن با هدف حفظ پیوند خانوادگی و استحکام روابط زن و شوهر، استواری اجتماع و اخلاق عمومی و مهمتر از همه ارزش و حرمت نهادن به شخصیت زن، مورد تاکید اسلام قرار گرفته است.


2- این حجاب که در واقع مصونیت و سلامت است  نه محدودیت (تعبیر زیبای شهید مطهری) با همه اهمیتی که از نظر دینی دارد ولی در عین حال نباید به گونه ای باشد که سبب گرفتاری و یا مانع فعالیت صحیح زن شود. علت واجب نبودن پوشش دست و صورت (وجه و کفین) به خاطر جلوگیری از بروز سختی و دشواری برای زن بوده است.(1)


3- این که در سوال آمده که چشم و صورت و ... بیش از موی سر محرک است، اما چرا در یکی (موی سر) پوشش واجب است و در دیگری (دست و صورت) واجب نیست، پاسخ آن است که اولا زحمت و سختی که پوشش صورت و دست برای زن ایجاد می کند، در پوشش موی سر نیست ثانیا صورت و دست زن در حالی که ساده و عادی و طبیعی بوده و با هیچ آرایشی همراه نباشد معمولا جلب توجه نمی کند و تنها در این صورت است که شرع مقدس پوشش آن را واجب نکرده است. اما اگر زنی بخواهد با دست و صورت آرایش شده در محیطی عمومی ظاهر شود، حتما باید صورت خود را بپوشاند.


در پایان این مطلب را یادآور می شویم که واجب نبودن پوشش قرص صورت و دست (از مچ تا سر انگشتان) بدین معنا نیست که زن می تواند صورت خود را به دیگران بنمایاند و یا مرد غیر محرم مجاز به نگاه آن باشد. از این رو همانگونه که در توضیح المسائل مراجع تقلید آمده است، نگاه کردن زن و مرد نامحرم به صورت یکدیگر با قصد لذت حرام و گناه است ولی نگاه معمولی و بدون دقت مانعی ندارد. (ر.ک: رساله مرجع تقلید خود، بحث نگاه کردن)


خلاصه اینکه اصل دستور پوشش به عنوان یک راهکار مصونیت بخشی و نه محدودیت زائی، نباید به گونه ای طرح شود که به انزوای زنان و رکود فعالیت اجتماعی آنان منجر گردد. پوشش به عنوان مانعی در برابر زیاده طلبی ها و ابتذال اخلاقی قرار داده است و این مصونیت بخشی گرچه طبیعتا محدودیت زاست اما باید تا آنچا که ممکن است این دو هدف را (مصونیت بخشی و حضور زنان در عرصه فعالیت های اجتماعی) با هم جمع کرد.


                                                                    


از این رو مواضعی از بدن به عنوان قاعده اولیه از حکم پوشش استثنا شده است گرچه در صورتی که در همین مواضع نیز اگر خوف ریبه باشد و یا به قصد تحریک کنندگی آرایش شود و ... مشمول حکم پوشش است.


1.( مسئله حجاب، شهید مطهری، ص209)


امام صادق (ع) و اندیشه صوفیگری

    نظر

صوفیگرى

ازجمله تفکراتى که در زمان امام صادق(ع) پیدا شد و کم‏کم شکل‏گرفت، جریان خطرناک و انحرافى صوفیگرى بود، که با ظاهرى‏فریبنده دست‏به عوام فریبى و گمراه کردن مردم زد.

محقق اردبیلى درباره پیدایش صوفیه مى‏نویسد: به نقل از شیعه وسنى، اولین کسى را که صوفى نامیدند «ابوهاشم کوفى‏» بود، چون‏او مانند رهبانان جامه‏هاى پشمینه درشت مى‏پوشید. آن ملعون مثل‏نصارى قائل به حلول و اتحاد بود. (1) و در کتاب اصول الدیانات‏آمده است که او در ظاهر اموى و جبرى بود و در باطن ملحد ودهرى. هدف او نابودى دین اسلام بود. از ائمه معصومین علیهم‏السلام چند حدیث در طعن او وارد شده است. پیروان او را چون صوف‏«لباس پشمى‏» مى‏پوشیدند، صوفیه گفته‏اند. (2)

شاید منظور محقق اردبیلى این است که اولین کسى که در اسلام‏«صوفى‏» نامیده شد، ابوهاشم کوفى بود و الا به گفته سیدجزایرى(ره) این کلمه نخست‏برگروهى از حکماى کج اندیش و منحرف‏اطلاق مى‏شد، سپس برگروهى از زنادقه و بى‏دینان هندو و براهمه‏استعمال شد و پس از اسلام برگروهى از کژاندیشان مثل حسن بصرى،سفیان ثورى و ابوهاشم کوفى و همقطارانشان که از نظر فکر واندیشه در مقابل اهل‏بیت عصمت و طهارت فرار گرفته بودند، اطلاق‏شد.

امام صادق(ع) در برابر انحراف فرهنگى صوفیه موضع گرفت و نخست‏به هدایت و راهنمایى رهبران آنها پرداخت. اما چون آنان برعقایدانحرافى خود اصرار مى‏ورزیدند. حضرت به ناچار وارد مرحله‏شدیدترى شد و دست‏به افشاگرى چهره‏هاى خبیث آنها زد.

سفیان ثورى و گروهى از زاهد نمایان نزد امام صادق(ع) آمدند واز لباس امام اشکال گرفتند. سفیان به آن حضرت گفت:

«ان هذا لیس من لباسک‏»; راستى که این جامه شما نیست. امام‏صادق(ع) فرمود: بشنو و به دل سپار آن‏چه را به تو مى‏گویم که خیردنیا و آخرت همین است; اگر بر سنت و حق بمیرى و بر عقیده بدعت‏وناحق نمیرى، من به تو خبر مى‏دهم که رسول خدا(ص) در دوران تنگى‏وسختى بود، و هرگاه دنیا اقبال کند سزاوارترین افراد براى‏استفاده از نعمت‏ها نیکانند نه بدکاران، مومنانند نه منافقان،مسلمانانند نه کفار. اى ثورى! چرا انکار کردى و ناروا شمردى؟من با این وضعى که مى‏بینى از روزى که خردمند شدم، شامى بر من‏نگذشته است که در مالم حقى باشد که خدا به من فرموده باشد آن‏را در مصرفى برسانم; جز آن که بدان مصرفش رساندم. (3)

برخى زهد فروشان از پاسخ آن حضرت به سفیان پندگرفته، گفتند: راستى این رفیق ما از سخن شما آزرده شد، زبانش بند آمد و دلیلى‏به نظرش نیامد.حضرت به آنها فرمود: شما دلیل‏هاى خود رابیاورید. آنها گفتند: دلیل ما از قرآن است. امام صادق(ع)فرمود: آن را حاضر کنید که از هر چیزى به پیروى و عمل سزاوارتراست. گفتند: خداى تبارک و تعالى در مقام توصیف یاران پیامبر(ص)فرمود: دیگران را برخود مقدم مى‏دارند، گرچه نیازمند باشند. هرکه از بخل نفس خود محفوظ بماند جزو رستگاران است. (4)

نیز خداوند فرمود: غذاى خود را با این که به آن علاقه و نیازدارند، به مسکین و یتیم و اسیر مى‏دهند. (5) ما به همین دو آیه‏اکتفا مى‏کنیم.

مردى از حاضران مجلس به آنان گفت: ما شما را ندیده‏ایم که ازخوراک خوب دورى کنید. با این حال به مردم فرمان مى‏دهید که ازمال خود دست‏بکشند تا شما از آن بهره‏مند شوید!

امام صادق(ع) فرمود: آن چه سودى ندارد، وانهید. آیا ناسخ ومنسوخ و محکم و متشابه قرآن را مى‏دانید؟ هرکه گمراه شده، ازاینجا گمراه شده و هرکه از این امت هلاک شده، از این راه هلاک‏شده است. در پاسخ گفتند: بعضى را نمى‏دانیم و همه آن رامى‏دانیم. آن حضرت فرمود: به خاطر این نادانى است که گرفتارشدید. احادیث رسول خدا(ص) نیز چنین هستند. (ناسخ و منسوخ ومحکم و متشابه دارند.) اما انفاقى که در آیه فوق آمده است،براى مسلمانان آن عصر مباح بود، آنان به خاطر آن پاداش‏مى‏بردند. ولى آن چه که آنها عمل مى‏کردند، به امر خدا نسخ شده‏است، تا مایه زیان مسلمانانى که افراد ناتوان، کودک و پیران ازکار افتاده و سالخورده در خانواده خود دارند که گرسنگى رانمى‏توانند تحمل کنند، نشود. بدین خاطر رسول خدا(ص) فرمود: اگرکسى مى‏خواهد مقدارى خرما یا پنج قرص نان یا چند دینار یا چنددرهم را به مصرف خیر برساند بهتر این است که آن‏ها را به مصرف‏پدر و مادر خود برساند و در درجه دوم براى خود و عیالش صرف کندو در درجه سوم به خویشاوندان وبرادران مومنش و در درجه چهارم‏به هسمایه‏هاى مستمندش و در درجه پنجم درراه خدا و جهاد که اجرش‏از همه کمتر است، به مصرف برساند.

پیامبر(ص) درباره مردى از انصار که هنگام مرگش پنج‏یا شش بنده‏خود را آزاد کرد و چیزى براى فرزندان خردسالش باقى نگذاشت،فرمود: اگر این کار او را به من اعلام کرده بودید، نمى‏گذاشتم درگورستان مسلمانان به خاک سپارید. چند کودک خردسال باقى گذاشته‏است تا از مردم گدایى کنند!

قرآن در رد گفته شما مى‏فرماید: آن کسانى که چون انفاق مى‏کنند،اسراف نمى‏کنند و بخل نمى‏ورزند. عدالت میان این دو باید رعایت‏شود. (6)

آیا نمى‏بینید که خداوند کارى را که شما بدان دعوت مى‏کنید،نکوهش کرده است: خداوند اسراف کنندگان را دوست نمى‏دارد. (7)

خداوند مردم را از اسراف نهى کرده و به حد وسط فرمان داده است.مسلمان نباید هرچه دارد به دیگران بدهد و پس از آن از خدا روزى‏خواهد، چون دعایش به اجابت نمى‏رسد. پیامبر(ص) فرمود: دعاى چنددسته از امتم به اجابت نمى‏رسد: مردى که به پدر و مادرش نفرین‏مى‏کند... و مردى که خداوند به او مال بسیارى مى‏دهد و او همه راانفاق مى‏کند; سپس به درگاه خداوند دعا مى‏کند که پروردگارا، به‏من روزى بده. خدا مى‏فرماید: آیا روزى فراوان به تو ندادم؟! چرامیانه روى نکردى؟ چرا اسراف کردى...؟ سپس خدا به پیامبرش آموخت‏که چگونه انفاق کند. پیامبر(ص) یک «اوقیه طلا» داشت ونمى‏خواست که آن را یک شب در نزد خود نگه دارد. بدین خاطر همه‏آن را صدقه داد. بامدادان سائلى نزد او آمد و آن حضرت چیزى‏نداشت که به او بدهد. سائل او را سرزنش کرد و آن حضرت غمناک‏شد. خدا به پیامبرش فرمود: دست‏خود را مبند و بیش از حد نیزدست‏خود را مگشاى که مورد سرزنش قرار مى‏گیرى و از کارفرومانى. (8)

بسا که مردمى از تو چیزى بخواهند و تو را معذور ندارند و اگرهرچه دارى به دیگران بدهى به زیان مالى دچار شوى. اینها احادیث‏رسول خدا(ص) است که قرآن را تصدیق دارند و قرآن را هم همه اهل‏آن که مومنند، درست دانند... اى جماعت! نمى‏دانم امروز آن‏چه رابراى شما شرح دادم در شما اثر کرد یا...

اگر همه مردم آن طور که شما مى‏خواهید زاهد باشند و نیازى به‏متاع دیگران نداشته باشند پس کفاره‏هاى قسم و نذر و صدقه‏هاى‏زکات واجب شتر، گوسفند، گاو، طلا، نقره، خرما، کشمش و دیگرچیزها به چه کسى داده شود؟

چه بد است این عقیده که شما بدان گراییده‏اید و مردم را بدان‏مى‏کشانید!

سلیمان بن داود(ع) از خدا ملکى خواست که احدى را پس از وى‏نشاید، و خدا آن را به وى داد. او حق مى‏گفت و به حق کار مى‏کرد.ما نیافتیم که خدا آن را بر وى نکوهش کند و نه یک مومنى را.داود(ع) پیش از وى سلطنت محکمى داشت. یوسف پیامبر(ع) به پادشاه‏مصر گفت: مرا کارگزار همه خزائن کن; زیرا من نگهدار و داناهستم. کارش بدان جا کشید که اداره کشور مصر را به دست گرفت ووسعت‏حکومتش تا یمن رسید...او نیز حق مى‏گفت و به حق کار مى‏کردو ندیدیم احدى را که بر او عیب گیرد. ذوالقرنین بنده‏اى بود که‏خدا را دوست داشت و خدا هم دوستش داشت و وسایل برایش فراهم کردو شرق و غرب را در زیر نگینش آورد و حق گفت و حق کار کرد وندیدیم کسى این را بر او عیب گیرد. اى جماعت! به همان امر ونهى خدا اکتفا کنید و رها کنید آنچه را برشما اشتباه شده‏است... علم را به عالم واگذارید تا اجر ببرید و معذور باشید...و در طلب علم ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه قرآن باشید. نادانى‏را به اهلش وانهید، زیرا اهل نادانى بسیارند و اهل دانش‏کم. (9)

سفیان ثورى

در انوار نعمانیه آمده است: صوفیان نزد امام صادق(ع) آمدند.سفیان ثورى لباسى پشمینه و زبر به تن کرده و امام لباس نازکى‏به تن کرده بود. سفیان به امام گفت: به درستى که امیرمومنان‏همیشه لباسهاى درشتى به تن مى‏کرد. چرا در این روش به او اقتدانمى‏کنى؟! امام صادق(ع) پاسخ داد: امیرمومنان در زمان تنگدستى‏مسلمانان زندگى مى‏کرد. این گشایش که امروز در بین مسلمانان به‏وجود آمده، در آن روز نبوده است. ما قومى هستیم که اگر خدا برماگشایش داد، برخود گشایش مى‏دهیم و هرگاه برما تنگى گیرد،برخودمان چنان کنیم. خداوند دنیا را براى مؤمن آفریده است، نه‏براى کافر; زیرا او ارزشى نزد خداوند ندارد. اگر امیرمومنان‏على(ع) در این زمان به سر مى‏برد هرگز آن لباسهایى که در آن‏روزگار مى‏پوشید را به تن نمى‏کرد، تا نگویند او ریاکارى مى‏کند ولباس شهرت مى‏پوشد. امیرمومنان امام و والى مسلمانان بود و بروالى مسلمانان سزاوار نیست که از نظر زندگى و معاش بالاتر ازفقرا باشد. حضرت على(ع) در جواب کسانى که به وى گفتند: تو شب‏را گرسنه مى‏مانى در حالى که ملک و خلافت از آن تو است; فرمود: بیم آن دارم که سیر شوم در حالى که در «یمامه‏» یک نفر باشکم‏گرسنه شب را سپرى کرده باشد.

من والى نیستم. خلافت از ما غصب گردیده است. اگر والى بودم، دراین جهت‏به آن حضرت اقتدا مى‏کردم.

امام صادق(ع) به سفیان ثورى فرمود: نزدیک من بیا! او پیش حضرت‏آمد. حضرت پیراهن پشمى و زبر سفیان را کنار زد و پیراهن‏ابریشمى را که سفیان در زیر لباس‏هاى خود به تن کرده بود، به اونشان داد و آن گاه فرمود: سفیان! نگاه کن که در زیر این‏پیراهن‏هاى نازک که به تن دارم، چه مى‏بینى؟ سفیان با تعجب دیدکه آن حضرت پیراهن پشمى زبرى در زیر لباس‏هاى خود به تن کرده‏است.

امام فرمود: سفیان! این لباس زیرین را براى خدا به تن کرده‏ام وپیراهن دیگر را جهت اظهار نعمت پروردگار پوشیده‏ام. (10)

در این گفت وگو به نکات فراوان و قابل توجهى مى‏توان دست‏یافت.امام صادق(ع) با این که مى‏دانست. وى فردى ریاکار و منحرف است‏اما در وهله اول، خواست تا با دلیل و برهان او را خلع سلاح‏نماید و سپس او را رسوا گرداند. امام صادق(ع) با نشان دادن‏لباس ابریشمى سفیان، به دیگران فهماند که لباس‏هاى پشمینه اوبراى فریب عوام است، نه براى خدا.

دومین گامى که امام صادق(ع) جهت افشاى چهره این گروهک منحرف‏برداشت، رسوا کردن پایه گذاران آن بود. از این رو مى‏بینیم وقتى‏که از آن حضرت درباره ابوهاشم کوفى سؤال مى‏شود، در جواب‏مى‏فرماید: او فردى بسیار فاسد العقیده است. وى همان کسى است که‏مذهبى را به نام صوفیه پایه گذارى و تاسیس کرد و آن را راه‏فرارى براى عقیده خبیث و فاسد خودش قرار داد. (11)

سومین گام امام صادق(ع) در مقابله با گروه منحرف صوفیه، هشدارامام به مسلمانان بود که فریب آنها را نخورند و تحت تاثیرافکارشان قرار نگیرند. آن حضرت در جواب فردى که از وى درباره‏صوفى‏ها سؤال کرده بود، فرمود: آنها دشمنان ما هستند. هرکس به‏آنان میل پیدا کند جزو آنهاست و همراهشان محشور خواهد شد. زوداست گروهى که مدعى محبت ما مى‏باشند از آنان پیروى کنند... هان! اگر کسى به سوى این گروه میل پیدا بکند از ما نخواهد بود و مااز او بیزار هستیم و هرکه آنها را انکار کند همانند کسى است که‏به جنگ با کفار و منافقین پرداخته است. (12)

راهزنان امت اسلامى

عقاید فاسد و برخورد ریاکارانه و منافقانه صوفیه آن چنان‏خطرناک بود که پس از گذشت‏یک قرن از پیدایش این گروه انحرافى،امام حسن عسکرى(ع) با نقل حدیث از امام صادق(ع) دست‏به یک‏روشنگرى جدید علیه این گروه زد. امام حسن عسکرى(ع) در پایان‏این روشنگرى مى‏فرماید: امام صادق(ع) به ابوهاشم جعفرى فرمود:اى ابوهاشم! زود باشد که زمانى فرا رسد که مردم خندان باشندودلهایشان سیاه و تیره، سنت در میان آن‏ها بدعت‏به حساب آید وبدعت در میان آنها سنت، مؤمن در میان آن‏ها خوار و بى‏مقدار باشدو فاسق عزیز و صاحب اعتبار، امیران آن‏ها نادان و ستمکار باشند،و عالمانشان راهى دربار ظالمان، توانگران آن‏ها توشه فقیران ودرویشان را بدزدند، کوچتکترهاى آن‏ها بر بزرگان پیشى گیرند،هرنادانى نزد آنها مرد آگاهى باشد، هر حلیت‏گرى درویش باشد،مردم افراد نیک راى را از افراد فاسد العقیده تمییز ندهند،میش را از گرگان خونخوار تشخیص ندهند، علماى آنها بر روى زمین‏بدترین خلق خدا هستند. زیرا میل به فلسفه و تصوف مى‏کنند. به‏خدا قسم! آنها از حق برگشته‏اند و میل به باطل پیدا کرده‏اند، دردوستى با مخالفان ما بسیار مبالغه کنند و در گمراه کردن شیعیان‏و دوستان ما تلاش فراوان کنند. پس اگر بر منصبى دست‏یابند ازرشوه‏ها سیر نگردند... آگاه باشید که آنها «راهزنان ایمان‏»هستند و دعوت کنندگان به کیش ملحدان. پس هرکس آنها را دریابدباید از آن‏ها حذر کند و دین و ایمان خود را حفظ کند.

اى ابوهاشم! این چیزى است که پدرم از پدرانش، از جعفربن‏محمدصادق علیهم السلام براى من نقل کرده است... (13)

پى‏نوشتها:

1- حدیقه الشیعه، ص 560.

2- ذرایع البیان، ج 2، ص 32، به نقل از منهاج البراعه، ج 1، ص‏176.

3- تحف العقول، ترجمه سیدهاشم رسولى محلاتى، ص‏363.

4- حشر، آیه‏9.

5- انسان، آیه‏9.

6- فرقان، آیه‏67.

7- انعام، آیه 141.

8- اسرا، آیه 31.

9- تحف العقول، ص‏363.

10- ذرایع البیان، ج 2، ص 48.

11- حدیقه الشیعه، ص 564.

12- ذرایع البیان، ج 2، ص 41.

13- حدیقه الشیعه، ص 652.


دل شیشه ای

    نظر


 



 



 





وقتی یه تیکه شیشه با یه خورده باد و هوا که از دهن شیشه گر بیرون میاد شکلی به این قشنگی میگیره چرا دل من و تو که خود خدا تو گِلمون دمیده نباید نرم بشه و به هر شکلی که اون می خواد در بیاد پس بدون که من و تو با این همه ادعا دلمون از سنگ و شیشه هم سخت تره. 


ذاکر کیست؟

    نظر

ذاکر کسی است که ذکر اهل بیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر زبانش جاری شود


و قلبش با دوستی آنها و دشمنی دشمنانشان پر باشد


زینت اهل بیت باشد نه باعث سرافکندگی


در مسیر عبودیت خدا و مکتب اهل بیت حرکت کند


بنابر این باید با صدای بلند بگوییم :


ما سگ نیستیم!


زنجیری نیستیم!


دیوانه نیستیم!


مشرک نیستیم!


و...


ما شیعه ایم!


اما آنها که با ندانم کاری خود یا شاید هم به خاطر اهداف چند روزه دست به کارهایی می زنند که تشیع را به انحراف می کشانند و بدعتی در دین و مذهب بجا می گذارند چه جوابی خواهند داشت؟


شاید کسی بگوید عمل جاهلانه قابل بخشش است یا هراشتباهی پس از توبه امکان گذشت دارد اما باید گفت این قانون همه جا کار برد ندارد و مسایل شخصی با مسایل اجتماعی و سیاسی فرق دارد.


حالا چند تا روایت :


1 - توبه بدعت گزار


ان الله احتجر التوبة علی کل صاحب بدعة


خدا توبه بدعتگزار را ممنوع ساخته است.


2 - اهانت به بدعت گزار


من اهان صاحب بدعة آمنه الله یوم الفزع الاکبر


هرکه بدعت گزاری را اهانت کند خدا روز وحشت بزرگ او را ایمن دارد.


3- کمک به ویرانی اسلام


من وقر صاحب بدعة فقد اعان علی هدم الاسلام


هرکه بدعت گزاری را محترم دارد به ویرانی اسلام کمک کرده است.


4 - توبیخ بدعت گزار


من انتهر صاحب بدعة ملاء الله قلبه امنا و ایمانا


هر که بدعت گزاری را توبیخ کند خدا قلب وی را از امان و ایمان پر کند.


5 - سزای بدعت گزار


ما من احد یحدث فی هذه الامة حدثا لم یکن فیموت حتی یصیبه ذلک


هر کس در این امت بدعتی بد بدارد نمیرد تا سزای آن بدو رسد.


6 - بی آبرویی بدعت گزار


ثلاثة لا تحرم علیک اعراضهم   المجاهر بالفسق  و  الامام الجائر   و المبتدع


سه کسند که آبرویشان محترم نیست : آنکه به فسق تجاهر کند  و پیشوای ستمگر  و بدعت گزار


منبع روایات : نهج الفصاحه